0
02143000313

ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجا؟ (در کدام یک از مراحل آگاهی هستیم؟)

برای رشد و پیشرفت باید بدونیم در چه وضعیتی هستیم. اگه بخوایم به آگاهی و کمال برسیم، باید بدونیم در حال حاضر در چه سطحی از آگاهی قرار داریم و برای رفتن به مرحله‌ی بالاتری از کامل برسیم، باید چه کار کنیم! در این نوشته ۴ مرحله از مراحل آگاهی توضیح داده می‌شه. امیدوارم با توجه به توضیحاتی که خدمت‌تون عرضه می‌کنیم، بتونید سطح آگاهی خودتون در هر زمینه‌ای از زندگی رو واقع‌بینانه تشخیص بدید تا زمینه رشد و کمال براتون فراهم بشه.

مرحله اول از مراحل آگاهی: ناآگاهی ناخودآگاه

مرحله اول از مراحل آگاهی: ناآگاهی ناخودآگاه
کسی که از ناآگاهی خودش مطلع نیست، در تاریکی مطلق به سر می‌بره

آن کس که نداند و نداند که نداند! این اولین مرحله از مراحل آگاهی هست. در این مرحله آدم اصلا متوجه نیست که مشکلی وجود داره. حتی اگه به شدت دچار مشکل باشه نمی‌دونه که مشکلی داره. دقت کنید! منظورمون این نیست که نمی‌دونه چطوری مشکل رو حل کنه، بلکه اصلا نمی‌دونه مشکلی در کار هست.

به همین خاطر هست که شاعر میگه:

آن کس که نداند و نداند که نداند

در جهل مـرکـب ابـد الـدهر بماند

وقتی آدمی اصلا وجود مشکل رو درک نکنه، قطعا نمی‌تونه تغییری در وضعیت خودش بده. اولین قدم برای بهبود اوضاع اینه که آدم متوجه بشه مشکلی وجود داره. افرادی که در این سطح قرار دارند، معمولا سطح پایینی از مهارت‌های زندگی رو دارن. این افراد معمولا آموزش‌های کمی دیدن، به همین خاطر نمی‌تونن تحلیلی از وضعیت موجود داشته باشن.

یک مثال زیبا از این وضعیت داستان «قصه عینکم» از مجموعه داستان‌های «شلوارهای وصله دار»، نوشته رسول پرویزی هست. قصه عینکم داستان پسری هست که علیرغم قد و هیکل بزرگی که داره، به خاطر ضعیف بودن چشماش همیشه ردیف اول کلاس می‌نشینه و همین مسئله باعث اعتراض همه میشه. اما این پسر اصلا خودش نمی‌دونه چشماش ضعیف هست، تا اینکه یک روز به طور تصادفی عینکی رو به چشمش می‌زنه و تازه متوجه میشه چشماش ضعیف هست.

مرحله دوم از مراحل آگاهی: ناآگاهی خودآگاه

مرحله دوم از مراحل آگاهی: ناآگاهی خودآگاه
کسی که ناآگاه هست اما از ناآگاهی خودش اطلاع داره، می‌تونه بالاخره به مقصد برسه

آن کس که نداند و بداند که نداند! این مرحله دردناک‌ترین مرحله از مراحل آگاهی هست. در این مرحله آدم می‌دونه که مشکلی وجود داره، میدونه که چه چیزهایی رو نمی‌دونه. اما راه حل رو نمی‌شناسه. معمولا در این مرحله هست که انسان‌ها انگیزه یاد گرفتن رو بدست میارن. این مرحله رو میشه به لحظه‌ای تشبیه کرد که تخته پرش شنا در پایین‌ترین نقطه خودش قرار داره و حرکت به سمت بالا رو می‌خواد شروع کنه.

معمولا افرادی که در این مرحله هستن، اگه بتونن به خوبی آموزش ببینن، احتمالا می‌تونن به آدم‌های موفقی تبدیل بشن. چون میدونن منشا درد، فشار و سختی‌های زندگی‌شون چی هست. همین حد از آگاهی به انسان‌ها انگیزه حرکت و یاد گرفتن رو میده. این افراد اگه مسیر رو درست برن می‌تونن به موفقیت برسن و زندگی خودشون رو تغییر بدن.

به همین خاطر هست که ابن یمین، شاعر قرن هشتم میگه:

آن کس که نـدانـد و بـدانـد کـه نـدانـد

لنگان خرک خویـش به مقصد برساند

مرحله سوم از مراحل آگاهی: آگاهی خودآگاه

مرحله سوم از مراحل آگاهی: آگاهی خودآگاه
افرادی که آگاهی‌شون به توانایی تبدیل نشده نمی‌تونن ازش دانش‌شون استفاده کنن

آن کس که بداند و نداند که بداند! شاید بگید مگه میشه کسی نسبت به چیزی آگاهی داشته باشه اما خودش ندونه که این آگاهی رو داره؟ باید در توضیح این وضعیت یک نکته رو براتون تشریح کنیم. دانایی زمانی به کار میاد که همراه با توانایی باشه. در واقع فاصله زیادی بین دانایی و توانایی وجود داره. این مصرع هم در عمل به همین موضوع اشاره داره. یعنی به کسانی اشاره داره که راه و روش انجام کاری می‌دونن، اما توانایی عمل به دانسته‌های خودشون رو ندارند.

شخص رو تصور کنید که تمام قوانین و نکات رانندگی رو خونده و میدونه اما هنوز آموزش عملی برای رانندگی دریافت نکرده. این آدم میدونی چطور باید رانندگی کرد اما هنوز توانایی رانندگی کردن رو نداره.

این وضعیت به نوعی میتونه وضعیت خیلی بد و خطرناکی باشه. افرادی که در وضعیت هستند ممکنه مرز بین دانایی و توانایی رو درک نکنن و هیچ وقت متوجه نشن برای تغییر زندگی نیاز به آموزش دارند. در واقع مطالبی که این افراد یادگرفتن و آموزشی که دریافت کردن ناقص بوده. به همین خاطر دانایی اون‌ها تبدیل به توانایی نشده.

این افراد برای اینکه بتونن تغییرات مثبتی در زندگی خودشون ایجاد کنن باید در قدم اول قبول که چیزی نمی‌دونن. هر چند این کار خیلی سختی هست، اما تا قبول نکنن آموزش و دانایی‌شون ناقص هست، نمی‌تونن مجددا یادگرفتن به روش درست و اصولی رو شروع کنن. متاسفانه خیلی از افرادی که در این سطح از دانایی هستند، تصور می‌کنن که هر چیزی که لازم هست بدونن رو می‌دونن به همین خاطر در اکثر مواقع تا آخر عمر نمی‌تونن به جایگاهی که باید، برسن.

ابن یمین درباره این افراد میگه:

آن کس که بـداند و نـداند که بـداند

با کوزه آب است ولی تـشـنـه بـماند

مرحله چهارم از مراحل آگاهی: آگاهی ناخودآگاه

مرحله چهارم از مراحل آگاهی: آگاهی ناخودآگاه
کسی که هم آگاه هست و هم توانا قطعا خردمند هست

آن کس که بداند و بداند که بداند! این مرحله اوج آگاهی هست. راننده‌ای رو فرض کنید که بدون هیچ فکر و معطلی، خیلی سریع دنده عوض میکنه، کلاج و ترمز میگیره و به موقع گاز میده. یا سخنرانی رو تصور کنید که اصلا نیازی نداره نکات مربوط به سخنرانی رو مرور کنه. نیازی نداره تکنیک‌های زبان بدن رو برای خودش یادآوردی کنه. نیازی نداره روی استرس خودش موقع سخنرانی کار کنه. خیلی راحت و قوی سخنرانی رو انجام میده. اونم با موفقیت.

ابن یمین درباره این ضعیت اینطوری میگه:

آن کس که بـداند و بـداند که بـداند

اسـب خـرد از گنـبـد گردون بـجهاند

این افراد در مرحله چهارم از مراحل آگاهی هستند. به قول معروف کاری که باید انجام بدن ملکه ذهن‌شون شده و برای انجام اون کار نیاز به فکر کردن ندارن. انرژی خاصی برای تصمیم‌گیری مصرف نمی‌کنن. خیلی‌ها فکر می‌کنن این این افراد در اون کار خاص استعداد دارن. هر چند استعداد بی‌تاثیر نیست. اما برای رسیدن به این مرحله از مراحل آگاهی برداشتن دو قدم کاملا اجباری هست. آموزش و تمرین و تمرین و تمرین.

نکته طلایی درباره مراحل آگاهی

بدترین وضعیت و بهترین وضعیت در رابطه با مراحل آگاهی کدوم مراحل هستند؟ مسلما ناآگاهی ناخودآگاه بدترین وضعیت هست. چون در این وضعیت ممکنه هیچ وقت از دنیای تاریک ناآگاهی بیرون نیایم. به قول شاعر ممکنه در جهل مرکب ابد الدهر باقی بمونیم.

بهترین وضعیت هم قطعا مرحله چهارم از مراحل آگاهی هست. یعنی مرحله‌ای که نسبت به آگاهی‌مون در حدی توانمند هستیم که بدون صرف انرژی و وقت و با تسلط خیلی بالا اون کار رو انجام می‌دیم. نکته طلایی در مورد مراحل آگاهی، اهمیت ناخودآگاه بودن هست. این ناخودآگاه، همون ذهن ناهوشیار یا ضمیر ناخودآگاه هست.

همونطور که گفتیم بدترین و بهترین مرحله از آگاهی زمانی هست که آگاهی و ناآگاهی به صورت ناخودآگاه باشه. چه رازی در ضمیر ناخودآگاه نهفته هست که قدرت همه چیز رو، چه در جهت منفی و چه در جهت مثبت تا این حد افزایش میده؟

راز قدرت ضمیر ناخودآگاه در چیست؟

تحقیقات نشون میده تا ۸۰ درصد کارهایی که در روز انجام می‌دیم توسط ضمیر ناخودآگاه کنترل میشه. در واقع هر کاری که وارد ضمیر ناخودآگاه ما بشه، بدون نیاز به فکر و صرف انرژی می‌تونیم انجامش بدیم. تمام عادت‌هایی که داریم در ضمیر ناخودآگاه نصب شدن.

ضمیر ناخودآگاه بخشی از وجود هر انسانی هست که اغلب ناشناخته باقی می‌مونه. ضمیر ناخودآگاه در حکم سیستم عامل وجود ما هست. اگه مغز در حکم پردازنده‌ی مرکزی (CPU) باشه، ضمیر ناخودآگاه در حکم سیستم عامل هست. عملکردهای مختلف یک کامپیوتر یا گوشی موبایل در سیستم عامل اون برنامه‌ریزی شده. ضمیر ناخودآگاه هم همین کار رو برای ما انجام میده.

بنابراین اگه بخوایم زندگی خودمون رو متحول کنیم، باید تلاش کنیم برنامه‌ریزی ضمیر ناخودآگاه خودمون رو تغییر بدیم. البته این کاری نیست که انجام دادنش به راحتی ممکن باشه. اما ان ال پی (علم برنامه‌ریزی عصبی – کلامی) در واقع علم برنامه‌ریزی ضمیر ناخودآگاه هست. ان ال پی تکنیک‌هایی داره که با یادگیری اون‌ها می‌تونید به ضمیر ناخودآگاه خودتون دسترسی پیدا کنید و اون رو حداکثر ظرف مدت ۱ هفته برنامه‌ریزی کنید.

گروه آموزشی پژوهشی فرشید پاکذات

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *