در مطلب قبلی حقایقی از ضمیر ناخودآگاه را برای شما بیان کردیم. حال در ادامه به چند حقیقت دیگر پرداخته و در پایان به شما راهکارهایی برای استفاده هوشمندانه از آن برای کسب نتیجه بهتر ارائه می دهیم.
تحقیقات در دانشگاه کرنل نشان می دهد که مردم روزانه 35000 تصمیم می گیرند
از بین این تصمیمات بیش از 200 تصمیم مربوط به غذاست. با کسر 8 ساعت زمان خواب، در هر 1.5 ثانیه یک تصمیم گرفته می شود. به نظر شما چند مورد از این تصمیمات را می توانید آگاهانه بگیرید؟
خوشبختانه ما یک ضمیر ناخودآگاه داریم که وظیفه تصمیم گیری را بر عهده می گیرد. اما مانند بیشتر چیزها تصمیم گیری در حالت ناخودآگاه نیز یک شمشیر دو لبه است.
البته که نباید کوچکترین تصمیمات را بررسی کنیم و سعی کنیم آگاهانه اتخاذ کنیم. اما وقتی در حال انتخاب های ضعیف هستیم، آیا کاهش سرعت و کشف آنچه در جریان است مفید نخواهد بود؟
ضمیر ناخودآگاه شما چه بدانید و آگاه باشید و چه متوجه نباشید در حال دنبال کردن اهداف است. شاید رسیدن به اهداف به این شکل عالی به نظر برسد اما اگر این اهداف تحت تاثیر خاطرات بد و عادات ناخودآگاه انتخاب شده باشند. چطور؟
هدف پیش فرض ناخودآگاه بازگردانی و تکرار چیزی است که به آن عادت کرده اید حتی اگر اکنون خودآگاه شما آنها را تایید نکند.
کلید رسیدن به یک زندگی شاد و سازگار، جلوگیری از مقاومت کورکورانه در برابر گرایش های ناخودآگاه است. و شروع شناسایی و درک این مقاومت ها است. فقط در اینصورت است که می توانید روی ضمیرناخودآگاه خود تاثیر بگذارید.
موانع اصلی رشد شخصی، نادانی و مقاومت در برابر واقعیت های ضمیر ناخودآگاه شما است و این همان کاری است که اکثر ما انجام می دهیم. وقتی افکار و احساسات منفی یا ناراحت کننده به آگاهی ما نفوذ می کنند، بالفاصله وحشت زده می شویم و تلاش می کنیم آنها را از بین ببریم.
فرار از انتقاد از خود و افکاری که شکست را پیش بینی می کنند، در واقع نوعی مقاومت بی فایده است. مقاومت در برابر آنچه در حال حاضر شاهد آن هستید، قطعا فرصت شما برای تاثیرگذاری آگاهانه در نتایج را از بین خواهد برد.
روبرو نشدن با چنین افکاری و یا آرزوی محو شدن آنها، شیوه های غلط برای تغییر نتایج است.
اگر آشفتگی در حال حاضر وجود دارد، اگر از سمت شما پذیرفته نشود و به رسمیت شناخته نشود، اقدامی برای حل آن نیز انجام نخواهید داد. در واقع نادیده گرفتن آشفتگی ها موجب بروز آشفتگی های بیشتر خواهد شد.
ضرب المثلی وجود دارد که می گوید “با هرچه مقابله کنید، ایستادگی می کند.” اما من می گویم با هرچه مقابله کنید باعث قدرتمند شدن آن می شوید.
دلیل اینکه ما با افکار و احساسات مشکل ساز روزگار سختی را سپری می کنیم، نادیده گرفتن آنچه ضمیر ناخودآگاه انجام می دهد است.
نزدیک شدن به قسمت پنهان ذهن خطرناک نیست. در حقیقت زندگی با آگاهی بیشتر از ضمیر ناخودآگاه، سالم ترین کاری است که می توانید انجام دهید.
اکثر مردم با افکار، احساسات، تردید ها و انتقادات مخرب که در ناخودآگاهشان وجود دارد، زندگی می کند.
نقاط تاریک ضمیرناخودآگاه فقط زمانی مشکل ایجاد می کنند که از آنها غافل باشیم.
از راهکارهای زیر برای هماهنگی با ضمیر ناخودآگاه استفاده کنید
طبیعی برخورد کنید. این فکر که نباید افکار و احساسات منفی وجود داشته باشند را دور بریزید. تصور اینکه اتفاقات حال حاضر زندگی شما نباید وجود داشته باشند یکی از آن تلاش های نا امید کننده و بی نتیجه است.
احساسات با بار منفی 100% طبیعی هستند و شما هیچ مشکلی ندارید. همه آن را دارند و هیچ کس از آن مصون نیست. شما هرگز نباید بخواهید که آنها وجود نداشته باشند. منفی حتی می تواند مفید هم باشد. آیا چیزی در مورد مهندسی ایمنی می دانید؟
این مهندسان وظیفه دارند بدترین اتفاقات ممکن را در نظر بگیرند. این دیدگاه بدبینانه در نهایت با عث می شود مزدم زنده بمانند.
هرگز نمی توانیم با مثبت اندیشی صرف روی سطح لغزنده لیز نخوریم.
نکته اینجاست: دیدگاه های منفی نیز مانند بسیاری از افکار ظاهر و ناپدید می شوند. این روند طبیعی ذهن است.
مشکل واقعی از آنجا شروع می شود که شما متقاعد شده اید که نباید چنین افکاری وجود داشته باشند و یا اینکه حس می کنید این ناعادلانه است.
سرعت واکنش خود را کم کنید، همه این ها در ضمیر ناخودآگاه شما اتفاق می افتد و هیچگاه فقط به خاطر یک تصمیم بدبخت نمی شوید. بسیاری به درستی متوجه موضوع نمی شوند، هدف بی توجهی کامل و مشغول کردن خود در زمان بروز احساسات پنهان در ضمیرناخودآگاه نیست، بلکه منظور من این است که مقاومت نکنید و احساسات را پس نزنید.
شما فکر می کنید در احساسات منفی گیر کرده اید
زمانی در زندگی خود قبول کردید که منفی بافی بد است و شما سعی کردید فقط روی نکات مثبت تمرکز کنید، اما این کار افکار و احساسات منفی را از بین نبرد.
بنابراین منفی گرایی برای شما تبدیل به دشمن موفقیت شده است. اما وقتی برخورد صحیح با آن را یاد بگیرید، متوجه می شوید که همه این ها مزخرف بوده است.
این موضوع مرا یاد داستانی انداخت
روزی مراجعه کننده ای داشتم که از اینکه نمی توانست کسب و کار خود را راه اندازی کند و همیشه ترس از شکست داشت، نا امید بود. از او خواستم در مورد احساسات خود شفاف تر باشد و دلایل اینکه فکر می کرد شکست خواهد خورد را عنوان کند. او پاسخ داد: من می ترسم که پول خود را از دست بدهم و یا سرمایه گذارم را نا امید کنم.
معمولا در این مواقع راه حل هایی مانند دست از منفی بافی بردار، یا نیمه پر لیوان را ببین و یا نباید به شکست تمرکز کرد را انتخاب می کنیم.
اگر دست از این شیوه ها برداریم و از خود بپرسیم : خب اگر من واقعا شکست بخورم چه می کنم؟
اگر این سوال را بدون لحن درمانده بپرسید به سوالی منطقی تبدیل می شود که در اینصورت می توانید منتظر پاسخ های منطقی نیز باشید. شاید جواب ها وحشتناک به نظر برسند، مانند بی خانمانی یا از بین رفتن یک دوستی طولانی به خاطر شکست در کسب و کار.
با پرسش و نگاه منطقی به مسئله ما این فرصت را پیدا می کنیم تا نقاط مثبت و منفی را به طور واضح مشاهده کنیم. در اینصورت سعی کنید تا جایی که می توانید نگرانی خود را برطرف کنید نه اینکه با آن مقابله کرده و شروع به انتخاب های هیجانی کنید.
تمام مواردی که در بالا عنوان کردیم، می تواند به شما برای اینکه رابطه جدیدی با ضمیر ناخودآگاه خود برقرار کنید کمک کند.
فروید که خود وجود ضمیر ناخودآگاه را در عرصه علمی عنوان کرد، تعریف جالبی از آن ارائه می دهد:
ضمیر ناخودآگاه هیچ شوخی با ما ندارد، نمی تواند تفاوت بین خیال و واقعیت را بفهمد. در نتیجه هر چه که ما مکررا به آن فکر می کنیم در زندگی ما نقش خواهد بست.