رسیدن به خوشبختی آرزوی مشترک همه انسانهاست. اما خوشبختی واقعی چیست؟ هر کس تعریفی از خوشبختی دارد. مثل پول و ثروت، سلامتی و آرامش و… اما میدانیم انسان با رسیدن به هر قلهای، عطش فتح قلههای دیگر و مرتفعتر را در سر دارد. بنابراین رسیدن به یک نقطه خاص را نمیتوان به عنوان خوشبختی معرفی کرد. اگر در جستجوی خوشبختی هستید این مقاله را تا انتها بخوانید.
هشت عامل آزاد کننده خوشبختی
پروفسور میهالی چیک سنت میهالی (Mihaly Csikszentmihalyi)، استاد دانشگاه میشیگان بیش از سی سال وقت خود را صرف تحقیق درباره احساس خوشبختی کرده است. در نتیجه بررسیهای خود، به هشت ویژگی دست یافته که میتوان از آنها به عنوان عوامل آزاد کننده خوشبختی نام برد. هر یک از این ویژگیها یک خوشبختی بالقوه به حساب میآید. وقتی برای رسیدن به این ویژگیها تلاش کنیم، میتوانیم شروع شادی و خوشبختی را در خود تجربه کنیم.
۱- داشتن هدفهای روشن و واضح
اگر در زندگی هدفهای واضح و روشنی داشته باشیم، بیش از اندازه درگیر مسائل فرعی نمیشویم. در زندگی همه ما مسیرها و کارهای متفاوتی وجود دارد. اگر برای زندگی خود هدفهای روشنی داشته باشیم، در مسیر زندگی از وقت و انرژی خود برای رسیدن به اهدافمان استفاده میکنیم و درگیر مسیرها و کارهایی که در راستای رسیدن به هدفهای اصلی نیست نمیشویم.
چطور میتوان از هدفگذاری برای ایجاد شادی و رضایت در زندگی استفاده کرد؟ این کار خیلی راحت است. میتوانید برای هر کار و وظیفهای که به شما سپرده میشود، یک هدف مرتبط با همان کار در نظر بگیرید. مثلا فرض کنید باید تعداد زیادی ظرف کثیف را بشویید. میتوانید ظرفها را دستهبندی کنید. یک هدف تمام شدن بشقابها، یکی تمام شدن کاسهها و… است. این کار را یک بار امتحان کنید. با این روش بعد از تمام شدن کار رضایت و شادی بیشتری بدست میآورید.
۲- به مغز خود بازخورد دهید
برای اینکه حس شادی و خوشبختی داشته باشیم باید مدام به مغز خود بازخورد دهیم. دلیل این مساله به عملکرد مغز ما مربوط میشود. مغز انسان به این صورت عمل میکند که هدفی را انتخاب میکند و قدم به قدم به آن هدف نزدیک میشود. مغز برای اینکه سریعتر به هدف خود برسد، نیاز به دریافت بازخورد دارد. بنابراین برای اینکه مغز متوجه شود در راستای رسیدن به هدف حرکت میکند یا نه، باید به طور پیوسته راهنمایی ما را دریافت کند.
از طرفی میدانیم احساسات ما تحت کنترل مغز ما قرار دارد (برای اطلاع بهتر از عملکرد مغز این مقاله را مطالعه کنید: «آیا میدانید تحت کنترل کدام نیمکره مغز خود هستید؟») بنابراین اگر مدام به مغز خود بازخورد ندهیم، مغز ما متوجه نمیشود چقدر به هدف نزدیک شده است. این مساله باعث ایجاد حس ناامیدی و ناراحتی در ما میشود. بنابراین برای اینکه احساس خوشبختی کنیم باید مدام به مغز خود بازخورد دهیم.
اما چطور به مغز خود بازخورد دهیم؟ در صورتی که برای خود هدفهای واضح و روشن تعریف کرده باشیم، میتوانیم میزان رسیدن به این اهداف را مدام اندازهگیری کنیم. وقتی به این اهداف نزدیکتر میشویم باید با خودمان در
آن مورد صحبت کنیم. مثلا در مورد شستن ظرفها، وقتی بشقابها تمام شد میتوانید با خود بگویید: «خیلی خب! شستن بشقابها تمام شد. حالا فقط کاسهها و … باقی مانده است.» به این ترتیب مغز شما از فعالتی که انجام میدهید بازخورد دریافت میکند.
۳- تمرکز کردن روی یک موضوع
اغلب ما میتوانیم در آن واحد روی چند موضوع متفاوت تمرکز کنیم. هر چند شاید این مساله یک توانایی به حساب بیاید. اما اگر بتوانیم در هر لحظه فقط روی یک موضوع تمرکز کنیم، موفقتر عمل میکنیم. در واقع، اینکه بتوانیم در لحظه فقط روی یک موضوع تمرکز کنیم هم یک توانایی به حساب میآید. وقتی از نیوتن پرسیدند: «چگونه قانون جاذبه را کشف کرده؟» او جواب داد: «اگر شما هم تمام وقت خود را صرفا به آن موضوع معطوف میکردید میتوانستید آن را پیدا کنید.»
۴- امیداور بودن
همیشه به این باور داشته باشید که در آینده شرایط بهتر میشود. برای رسیدن به احساس شادی و نشاط و خوشبختی باید در خود احساس امیدواری را ایجاد کنیم. یکی از عوامل مهم در بهبودی بیماران، امیدواری است. البته باید به این نکته توجه داشت که احتمال موفقیت ما در کارهایی بیشتر است که در محدوده کنترل ما باشد. بنابراین برای تقویت حس امیدواری در خود، باید سراغ کارهایی برویم که احتمال موفقیت در آنها برای ما بیشتر است. این ضرب المثل را فراموش نکنید: «سنگ بزرگ برداشتن نشانه نزدن است.» پس با برداشتن سنگ بزرگ خود را ناامید نکنیم.
۵- با تمام وجود کار کردن
اگر بتوانید کاری را برای خود آن کار انجام دهید، حس بهتری از انجام آن کار بدست میآورید. بنابراین برای انجام هر کاری به خود انگیزه بدهید.
۶- نگران قضاوت دیگران نبودن
تا وقتی در زندگی نگران قضاوت دیگران هستیم نمیتوانیم خوشبختی را تجربه کنیم. خوشبختی زمانی در زندگی ما جاری میشود که قضاوت دیگران برایمان مهم نباشد و فقط حالتی که در آن قرار داریم برای ما اهمیت داشته باشد. این حالت دقیقا در خلسه اتفاق میافتد. بنابراین باید تلاش کنیم در زندگی هر چه کمتر به قضاوت دیگران توجه کنیم.
۷- داشتن احساس کنترل
سعی کنید خودتان برای زندگی خود تصمیم بگیرید. وقتی بتوانیم درباره سادهترین اتفاقات زندگی خود تصمیم بگیریم، مثلا اینکه کجا بنشینیم، اتاقمان را چگونه مرتب کنیم و… میتوانیم به شادی و نشاط و خوشبختی نزدیکتر شویم. پس تلاش کنید به نحوی زندگی کنید که بتوانید برای زندگی خود تصمیم بگیرید.
۸- داشتن تعادل در زندگی
رسیدن به خوشبختی زمانی ممکن میشود که به درک درستی از مشکلات زندگی برسیم و همزمان درک درستی از تواناییهایمان برای روبرو شدن با مشکلات زندگی داشته باشیم. زمانی که بتوانیم بین درکی که از مشکلات داریم و درکی که از تواناییهایمان داریم تعادل برقرار کنیم، حس شادی و خوشبختی در زندگی ما جاری میشود.
آیا تا به حال کاری انجام دادهاید که به نظرتان برسد، وقت به کندی یا با سرعت زیاد سپری شده است؟ به این حالت تحریف زمان میگویند. وقتی در برقراری تعادل بین درکی که از مشکلات داریم و درکی از تواناییهایمان داریم موفق عمل کنیم، زمان با سرعت سپری میشود و از انجام کارها لذت میبریم. اما در صورتی که در برقراری این تعادل موفق عمل نکنیم، زمان کندتر از حالت عادی میگذرد و در انتهای روز احساس خستگی و حتی ناامیدی میکنیم.
دوستان، برای رسیدن به خوشبختی در زندگی به این ۸ عامل ایمان داشته باشید و برای رسیدن به آنها تلاش کنید.
زندگی حرکت پیوستهای است میان رنج و آسودگی. جریان پیوستهای از آموختن و استفاده از این آموختهها
گروه آموزشی پژوهشی فرشید پاکذات