حفظ تعادل بین کار و زندگی تقریبا مسئله تمام افرادی است که برای پیشرفت و موفقیت در زندگی خود تلاش میکنند. یکی از مواردی که میتواند مانع پیشرفت هر انسانی شود، از دست دادن تعادل بین کار و زندگی است.
برای حفظ تعادل بین کار و زندگی ۲ تا سوال مهم وجود دارد. سوال اول این است که بین کدام جنبههای زندگی باید تعادل برقرار کنیم؟ سوال دوم هم به این موضوع میپردازد که چطور باید ابعاد مختلف زندگی تعادل برقرار کنیم؟
برای حفظ تعادل بین کار و زندگی باید روی چه مواردی تمرکز کنیم؟
خیلیها به این نتیجه رسیدند که باید بین زندگی و کار خود تعادل برقرار کنند. اما سردرگم هستند و نمیدانند باید به چه مواردی توجه کنند. وقتی ما ندانیم باید روی چه موضوعاتی تمرکز کنیم، آشفته میشویم و ممکن است مسیر را به اشتباه برویم. حتی ممکن است زمان کمتری برای بخشی از زندگی که وقت زیادی صرف آن میکنیم بگذاریم و به اشتباه به بخش دیگری از زندگی بیش از حد توجه کنیم.
برای اینکه متوجه این شویم که باید به کدام از ابعاد زندگی توجه کنیم تا به تعادل بین کار و زندگی برسیم، بخشی از سخنرانی برایان دایسون، که سالها مدیرعامل شرکت کوکا کولا را برعهده داشتهاند را نقل قول میکنیم:
زندگی را همچون بازی و تردستی با پنج توپ در نظر بگیرید. این توپها، کار، خانواده، سلامتی، دوستان و روح شما هستند و شما این پنج توپ را در هوا نگه داشتهاید. به زودی متوجه میشوید که توپِ کار، یک توپ لاستیکی است. اگر زمین بخورد دوباره به سمت شما برمیگردد. اما چهار توپ دیگر (یعنی خانواده، دوستان، سلامت و روح) از جنس شیشه هستند. هر یک از آنها را بیاندازید، آسیب دیده و میشکند و دیگر هیچگاه مثل قبل نخواهد بود. این موضوع را درک کنید و برای ایجاد تعادل بین کار و زندگی تلاش کنید.
حال میدانیم که ۵ بخش مهم زندگی که باید بین آنها تعادل برقرار کنیم چه مواردی میباشند. کار، خانواده، سلامتی، دوستان و روح انسان مهمترین قسمتهای زندگی یک شخص میباشد. اما چطور باید بین این بخشها تعادل برقرار کرد؟
چطور تعادل بین کار و زندگی را برقرار کنیم؟
پیشنهاد میشود پیش از اینکه برای برقراری تعادل بین کار و زندگی اقدام کنید، اول بهطور دقیق بررسی کنید و ببینید برای کدام یکی از ۵ توپ نامبرده بیش از حد وقت و انرژی میگذارید. سپس با دید بهتری به نکات زیر توجه کنید.
۱- تعیین هدف
اولین نکتهای که باید به آن توجه کنید تا بتوانید بین کار و زندگی تعادل برقرار کنید، هدفگذاری درست است. همهی ما آدمها در زندگی به نوعی خواستههایی داریم که میخواهیم به آن برسیم. اما این خواستهها صرفا نمیتواند هدف شما باشد. یکی از ویژگیهای مهم تعیین هدف این است که هدف باید کاملا شفاف و واضح باشد.
برای مثال پولدار شدن یا افزایش درآمد یا پیشرفت در کار را نمیتوان به عنوان یک هدف روشن و واضح در نظر گرفت. دلیلش این است که این نوع اهداف، یعنی اهدافی که شفاف نیستند، قابل دستیابی هم نیستند. شما با چقدر درآمد، پولدار حساب میشوید؟ درآمد شما باید چقدر افزایش پیدا کند تا به رضایت کافی برسید؟ به چه جایگاهی در کار خود باید برسید تا از پیشرفت شغلی خودتان راضی باشید؟
همانطور که میبینید اگر جواب این سوالات را هم ندانید، هدفتان شفاف و واضح نخواهد بود. شفاف نبودن هدف باعث میشود در یک مسیر بیانتها حرکت کنید. این کار هم باعث خسته شدن شما میشود و هم میتواند تمام انرژی شما را صرف خود کند. میتوانید به جای اینکه برای رسیدن به یک هدف نامعلوم تلاش کنید اهداف زندگی خود را در قدم اول به درستی و شفاف تعیین کنید.
۲- تعیین هدف برای هر بخش از زندگی
حالا که با جنس هدفگذاری درست آشنا شدید، برای ۵ بخش مهم زندگی اهدافی تعیین کنید. دقت داشته باشید این اهداف قابل دستیابی باشند. مثلا برای حفظ ارتباط با دوستان میتونید برنامه مشخصی برای کوه رفتن در نظر بگیرید. به همین ترتیب برای بخشهای دیگهی زندگی هم برنامهریزی و هدفگذاری کنید.
وقتی به هر کدام از اهداف تعیین شده برسید، نه تنها در آن جنبه از زندگی موفق خواهید بودید، بلکه خودتان نیز انرژی بیشتری برای ادامهی راه خواهید داشت. با این روال، برعکس حالتی که بدون تعیین هدف شفاف فقط به یک بًعد توجه میکردید، میبینید که در تمام ابعاد زندگی پیشرفت بهتری خواهیم داشت.
۳- اولویت دهی به کارها
مشکلی که برای بسیاری در برقراری تعادل بین کار و زندگی ایجاد میشود این است که خودشان را بین کارهای زیاد در محاصره میبینند. همین موضوع باعث میشود تمرکزشان را از دست بدهند و متوجه نشوند که در هر لحظه باید روی چه کاری تمرکز کنند. هنگامی که با حجم زیادی از کارها مواجه هستیم با یک مشکل دیگر هم برخورد میکنیم.
در واقع خیلی از اوقات اصلا نیازی نیست برای انجام خیلی از کارها زمان صرف کنیم. میتوانیم انجام خیلی از کارها را به دیگران واگذار کنیم. بعضی از کارها اگر در زمان خودشان انجام میشدند، انجامشان از حالت اضطراری خارج میشد.
بنابراین با برنامهریزی و اولویتدهی درست به کارها میتوانیم خودمان را از دست کارهای زیاد راحت کنیم و بتوانیم به ابعاد مهم زندگیمان توجه کنیم. اگر دوست دارید یک روش عملی برای اولویتدهی به کارها یاد بگیرید، پیشنهاد میکنیم از روش ژنرال آیزنهاور، رئیس جمهور پیشین ایالات متحده آمریکا استفاده کنید.
این روش با نام ماتریس آیزنهاور در دنیا مشهور شده و یک راه حل ساده و در عین حال کاملا کاربردی برای الویتدهی به کارها محسوب میشود. میتونید توضیح روش ژنرال آیزنهاور، یعنی ماتریس آیزنهاور را اینجا مطالعه کنید: «چطور به کمک ماتریس آیزنهاور برای رسیدن به موفقیت برنامهریزی کنیم؟»
۴- ترس از تغییر
بسیاری از افراد با وجود اطلاع از نکات بالا باز هم موفق به برقراری تعادل بین کار و زندگی نمیشوند. علت این اتفاق میتواند این باشد که این افراد در درون خودشان از تغییر میترسند. در واقع ما انسانها به وضعیت موجود عادت میکنیم. بسیاری از انسانها در طول زندگی به دست خودشان هیچ تغییری در زندگی ایجاد نمیکنند. بلکه تغییراتی که در زندگی آنها ایجاد میشود خارج از اختیار خودشان است.
ما به شرایط حال حاضر، حتی اگر شرایط بدی باشد عادت میکنیم. و تغییر عادتها کار سختی است. به این دلیل که کنترل عادتها در دست ضمیر ناخودآگاه ما قرار دارد و ضمیر ناخودآگاه انسان قدرت بسیار زیادی دارد. پیشنهاد میکنیم حتما این مقاله درباره قدرت ضمیر ناخودآگاه و کنترل عادتها را مطالعه کنید: «لطفا بچه غول بیشعور درون خود را تربیت کنید (حتی شما دوست عزیز!)».
بنابراین اگر نمیتوانید برای برقرار تعادل بین کار و زندگی، تغییری در وضعیت موجود بدهید، احتمالا به وضعیت حال حاضر زندگیتان عادت کردهاید و این ترس از تغییر است که مانع شما میشود. ولی باید به این نکته توجه کنید که تنها راهی که برای بهتر کردن زندگیتان دارید، تغییر است. از این هم نترسید که ممکنه به کارتون صدمه وارد شود.
ایوان ویلیامز، به عنوان یکی از بنیانگذاران توییتر این موضوع را بیان میکند که: «عدم موفقیت شرکت شما شکست در زندگی نیست، اما عدم موفقیت در روابطتان چرا». پس با ایجاد تغییر در زندگی و برقراری تعادل بین کار و زندگی سعی کنید مانع شکست خود در زندگی شوید.
۵- متعادل شدن به معنای متعادل ماندن نیست!
خیلیها برای برقراری تعادل بین کار و زندگی تلاش میکنند و خوشبختانه به نتیجه هم میرسند. اما بعد از مدتی به مشاهده میکنند که دوباره از وضعیت تعادل خارج شدهاند. عدهای در این شرایط ناامید و سرخورده میشوند و فکر میکنند که تلاشی که کردهاند بیهوده بوده است.
اما حقیقت این است که حفظ تعادل بین کار و زندگی درست مثل راه رفتن روی یک طناب باریک است. اگر چند متری را با دقت و حواس جمع و بدون مشکل جلو رفتهاید، به معنای این نیست که دیگر میتوانید باقی مسیر را بدون حواس جمع طی کنید و تعادل شما نیز ثابت میماند.
در واقع در طول مسیر زندگی باید مدام به حفظ تعادل بین کار و زندگی دقت داشته باشید تا هیچ کدام از توپهایی که برایان دایسون به آنها اشاره کرده بود از دستان شما خارج نشود و به زمین برخورد نکند. امیدواریم با دقت و افزایش آگاهیهای خودتان در مسیر زندگی، به سعادت برسید.