خیلیها تصور میکنند افراد بی سواد در ایران موفقتر از تحصیل کردهها میباشند. با دیدن آمار بیکاری افراد تحصیل کرده این فکر به ذهن افراد خطور میکند که چرا افرادی که بیسواد یا کم سواد هستند از افراد تحصیل کرده موفقتر هستند؟ نکته اول این است که ما واقعا آمار کاملی از موفقیت و ثروت افراد بی سواد و افراد تحصیل کرده نداریم. شاید این برداشت که تعداد افراد بیسواد که موفق هستند و به ثروت رسیدهاند از افراد تحصیل کرده بیشتر میباشند، ممکن است این موضوع برداشت اشتباهی از طرف ما باشد.
شاید هم توقع ذهنی ما این است که افراد تحصیل کرده باید اوضاع مالی خوبی داشته باشند و در عوض زندگی معمولی یا سخت برای اشخاصی که کم سواد یا بیسواد هستند طبیعی است. بنابراین وقتی با یک آدم بیسواد برخورد میکنیم که موفق و ثروتمند میباشد تعجب میکنیم که چگونه چنین اتفاقی رخ داده است.
اما از همه این موارد که بگذریم، میتوان گفت در ایران افراد تحصیل کرده با مشکلات زیادی در زمینه موفقیت و ثروت روبرو هستند. این مسئله از آمار بالای بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهها مشخص میشود. اما در نقطه مقابل خیلی از افرادی که تحصیلات دانشگاهی ندارند به موفقیتهای زیادی رسیدهاند.
بنابراین در این مقاله به این موضوع میپردازیم که چرا بسیاری از افراد که بی سواد یا کم سواد هستند میتوانند به موفقیت و ثروت دست یابند، اما چرا خیلی از افراد تحصیل کرده در این راه نمیتوانند موفق باشند؟ دلیل این مساله رو در ۵ نکته بیان میکنیم.
۱- ویژگی مشترک همه افراد بی سواد یا کم سواد که ثروتمند شدند
اگر دقت کنید متوجه خواهید شد که همه افراد کم سواد یا بیسواد که توانستهاند به موفقیت برسند زودتر از افراد تحصیلکرده وارد بازار کار شدهاند و مهارتهایی را که برای موفقیت در بازار کسبوکار وجود دارد و البته نیاز است را خیلی سریع کسب کردهاند. منظور از مهارت یاد گرفتن کارهای فنی مانند مکانیکی یا کارهای مشابه نیست. بلکه مهارتهایی که برای رسیدن به ثروت نیاز است را یاد گرفتهاند. یکی از مهارتها کسب هوش مالی است.
اما این موضوع برای افراد تحصیل کرده متفاوت است و چیزی که در دانشگاهها میگذرانند مواردی مانند مهارتهای حفظ کردن و امتحان دادن و تست زدن میباشد و از یادگیری مهارتهای مورد نیاز برای کسب ثروت و رسیدن به موفقیت محروم هستند. در واقع میتوان گفت جامعه و بازار کار به افراد بیسواد یا کم سواد مهارتهای لازم برای موفق و ثروتمند شدن را آموزش میدهد.
۲- روابط کاری بیشتر
افرادی که به جای ادامه تحصیلات و ورود به دانشگاه، به سمت بازار کار رفتهاند، طبیعتا مهارت ارتباط برقرار کردن بیشتری در بازار کار دارند. اما افراد تحصیل کرده روابط خود را اکثرا محدود به محیط دانشگاه کردهاند. افرادی که به جای تحصیل وارد بازار کار شدهاند و به موفقیت رسیدهاند، متوجه این موضوع شدند که برای رسیدن به موفقیت باید روابط مثبتی با همکاران برقرار کنند.
یکی از نکاتی را که میتوان شاید ضعف آموزشی در نظر گرفت این است که حتی در دوران دانشگاه نیز نحوه ارتباط برقرار کردن صحیح با دیگران نیز آموزش داده نمیشود و میتوان گفت نحوهی داشتن ارتباط موثر را افراد باید از تجربیات خود کسب کنند.
۳- مشخص بودن هدف
اگر به داستان زندگی افرادی که با سواد کم به موفقیت رسیدهاند نگاه کنیم، متوجه یک نکته میشویم. اینکه هیچ راهی غیر از رسیدن به موفقیت و ثروت برای این افراد وجود نداشته است. همین موضوع باعث شده است که رسیدن به موفقیت و ثروت رو با تمام وجود برای خودشان بخواهند و تنها راه نجات خود را رسیدن به آن چیزی که برای خود مشخص کردهاند بدانند.
اما خیلی از افرادی که مدرک تحصیلی خود را دریافت میکنند نمیدانند چه مسیری را باید طی کنند. این افراد در انتخاب و یا پیدا کردن شغلی که بتوانند در آن فعالیت داشته باشند همیشه سردرگم خواهند ماند. در بدترین حالت میتوان به موضوع بیکاری افراد تحصیلکرده اشاره نمود.
علاوه براین وقتی کسی فقط و فقط یک راه رو جلوی پای خودش ببیند، تمام توان خود را صرف این میکند که به خواستهاش برسد. اما اگر راه مشخصی برای شما قابل تصور نباشد، انرژی و توانتون خود را صرف راهی بیهوده خواهید کرد.
البته که هدف همه انسانها رسیدن به موفقیت و ثروت است. اما جهان هستی فقط به خواستههایی پاسخ میدهد که در مسیر خود جدی باشند. خواستهها سطوح متفاوتی دارند و جهان هستی به تمام این خواستهها پاسخ مثبت نمیدهد.
۴- خوداتکایی
افرادی که اهداف مشخصی دارند و به موفقیت رسیدهاند این را به خوبی یاد گرفتهاند که برای رسیدن به ثروت و موفقیت باید به خودشان اتکا کنند. اما این موضوع برای تحصیل کردهها متفاوت است. بسیاری از آنها خود را مشغول درس خواندن میکنند و بخاطر همین موضوع خود را تحت فشار نبینند. یعنی اینکه این قشر خود را در چالش و سختیهایی که در زندگی وجود دارد قرار نمیدهند.
۵- توقع
آدمهای بی سواد یا کم سواد، خیلی خوب میدانند که وقتی وارد بازار کار میشوند باید از صفر شروع کنند. اما تحصیل کردهها توقع دیگری از ورود به محیط کاری دارند. خیلی از تحصیل کردهها توقع دارند با توجه به درس مرتبطی که با رشته خود خواندهاند از ابتدا به حقوقی که در ذهن خود دارند برسند. این در حالی است که خیلی از مهارتهای لازم را هم به خوبی یاد نگرفتهاند.
گروه آموزشی پژوهشی فرشید پاکذات
افراد باید حداقل اینطوری باشند که به حقوق دیگران دست درازی نکنند چه بی سواد باشند چه باسواد، افراد خطرناکی در جامعه حضور دارند که اینها اگر باسواد هم باشند و مدارک تحصیلی هم داشته باشند بسیار درجه خطرناک بودن آنها بالاتر می رود در واقع اینها از سواد و مدرک تحصیلی از علم و آگاهی حتی از ثروت و روابط فقط به دنبال سو استفاده کردن از دیگران هستند.
من الان یک رییسی دارم نه سواد درستی داره خوندن نوشتن به زور. بلده انگلیسی صفر از سیستم که سر از… پنالتی میزنه ولی تیلیاردره بچش هم اورده توی کارجدا از این یذره شانس هم دخیله اور پدر منم مولتی میلیاردر بود و از اول ما رو تو بازار کار میاورد الان این نمیشد که یک مشت گاو بی سواد چون پول دارن به ما حکومت کنن طرف نه میفهمه نه حالیشه شده مدیر و همه باید خرش کنن و مهندس مهندس صدا کنن هر کس پول داره میشه مهندس ارباب اقا و…. ولی پول نداشته باشی کارگر حمال هزار تا حرف هم بهت میزنن و تو با اینکه اونا … هم نیستن باید بهشون بگی بله قربان حرفای شما گاو بزرگ کاملا صحیح دنیا اینه اینقدر نامرده
سلام
تحصیلات در همه کشورها مهم هست و در کشورهای رشد یافته افراد تحصیل کرده و علی خصوص کسانی که در رشته های کلیدی و ضروری هستن از وضع رفاهی بالا برخوردار هستن و بی سوادها هم به شکل دیگر
در کشور ما وضعیت برعکس هست … حالا برید حالشو ببرید
بله کاملا درسته که افراد دارای تخصص در کشورهای پیشرفته از میزان رفاه مناسبی برخوردار هستند. اما در جهان تعداد افرادی که فاقد تحصیلات آکادمیک هستند و جز مولتی میلیونرها در کسب و کار به حساب میان به مراتب از افراد تحصیلکرده بیشتره.
ممنون از نظر شما.