شرلوک هولمز که اکثر ما او را به نام کارآگاه باهوش و خلاق میشناسیم به قدری نویسندگان بر روی این شخصیت خوب کار کردهاند که نام او در کتاب جهانی گینس به عنوان« شناخته شدهترین شخصیت خیالی» ثبت شده است. هر چند برخی بر این باورند که این شخصیت خیالی نیست بلکه فردی است که در واقعیت نیز بوده است.
در این مقاله قصد داریم دیدگاه و مهارتهای ذهنی شرلوک هولمز از دیدگاه ان ال پی بررسی کنیم تا متوجه شویم این شخص چگونه معادلات جنایی را با هوش خود خاتمه میداد.
شرلوک هولمز و زندگی به هم تندیده
دیدگاه ذهنی هولمز بر این منطق بود که زندگی یک نظام مشخص و به هم تندیده میباشد که مانند زنجیری بزرگ که هرگاه یکی از حلقههای آن را مشاهده میکنیم طبیعت و حقایق آن که همان نظم و ثابت بودن آن میباشد مشخص میشود. او بر این باور بود که زندگی بر آن چیزی که در ظاهر میبینیم نیست و همیشه میتوان اصول عمیقتری را از زندگی کشف کرد.
هولمز حتی تحرکات اندام انسان را نیز یک نشانه از حقایقی که باید به دنبال آن بگردیم میدانست. حرکت چشمی یا اشارهی کوچکی به موضوعی از سوی شخص که به صورت ناخودآگاه گفته است یا اینکه در رفتارهایی که ما با دیگران داریم و بالعکس نشانههایی از طرز تفکر وجود دارد که میتوان با کمی فکر به آن دست یافت. دیدگاه ذهنی او یک موضوع کوچک را به اندازهای بسیار مهم تلقی میکند که میتواند ما را به سرنخهایی برساند.
فرآیندهای تفکری که عمیق است
اندیشیدن درباره تفکر یکی از تواناییهایی وی بود که یکی از مزیتهای آن این است که با پیبردن به فرآیند تفکری که دارد میتوانست استراتژی تفکر خود را دائما تحلیل کند و در صورت نیاز آن را تغییر دهد. برای مثال اگر کسی بخواهد برنامهای از موبایل را توسعه دهد باید بتواند دستورالعملها یا کدهایی که در نسخههای قبلی آن نوشته شده است را مشاهده کند. هولمز نیست از این سیستم فکری استفاده میکرد. اگر شخصی را مشاهده میکرد و نیاز بود تشخیص دهد که این فرد از منطقه گرمسیری است یا خیر تنها به رنگ پوست صورت او توجه نمیکرد، بلکه او به ارتباط میان رنگ پوست صورت و رنگ مچ دست فرد توجه میکند و تفسیر میکند که رنگ طبیعی پوست این نیست. سپس از مقایسهی آنها به این نتیجه میرسد که فرد در منطقهی گرمسیر بوده است.
رسیدن به نتیجه با مشاهدات حاصل نمیگردد
نتیجهگیری صرفا از مشاهدات حاصل نمیشود بلکه از تفسیرهایی مانند هولمز انجام میشود. این تفسیرها مانند ارتباطات و شکل زنجیرها به یکدیگر متصل هستند. ابتدا گروهی از تفسیرها از مشاهده جزئیات رفتار و محیط جمع آوری میشود، سپس با در نظر گرفتن این تفسیرها نتیجهگیری استخراج میشود.
شرلوک هولمز بر این باور است که با مشاهدات نمیتوان جزئیات موجود را جمعآوری کرد بلکه فرایند استخراج تفسیر از درک مجموعهای از جزئیات است .هولمز مشاهدات را به هم مرتبط میکند تا استنباطهایی استخراج کند و تفسیرها را به هم مرتبط میکند تا نتیجهگیری نماید. این تفکر را تفکر همگرا میگویند، تفکری که در آن استنباط ها با یکدیگر متصل و همسو میشوند و در مجموع باعث کشف حقایق میشوند.