یک و فقط یک تفاوت ریشهای هست که باعث شکست یا موفقیت استارتاپ ها میشه. البته استارتاپ های موفق و شکست خورده قطعا در موارد زیادی با هم تفاوت دارند، اما یک تفاوت ریشه هست که روی نوع عملکرد استارتاپهای شکست خورده و موفق اثر گذاره و یک استارتاپ رو به شکست یا موفقیت میرسونه.
اما پیش از اینکه این ۱ تفاوت ریشهای رو بررسی کنیم، باید ببینیم منظور از استارتاپ شکست خورده چیه؟ و اصلا ما یک محصول رو استارتاپ میدونیم یا یک تیم رو؟
وقتی از استارتاپهای شکست خورده صحبت میکنیم دقیقا از چی صحبت میکنیم؟ یک محصول که قرار بوده قلههای موفقیت رو فتح کنه و مشتریان زیاد و درآمد چشمگیری داشته باشه، اما موفق نشده به درآمدزایی برسه؟ یا منظورمون از یک استارتاپ شکست خورده، یک تیم هست که نتونسته به دلایل مختلف محصول مورد نظر رو تولید کنه یا نتونسته سهم بازار مورد نظرش رو بدست بیاره؟
استارتاپ یک تیم هست یا یک محصول؟
اگه استارتاپ رو یک محصول فرض کنیم، وقتی به اهداف تعیین شده نرسه شکست خورده و تموم شده محسوب میشه. البته استارتاپهایی مثل اسنپ هستند که چند سال نمیتونند به اهداف تعیین شده برسند، اما با تغییر روش و اصلاح اشتباهات نهایتا به یک محصول مفید و پرکاربرد تبدیل میشن.
چه فرقی هست بین استارتاپی (محصولی) که به اهدافش نمیرسه و تموم شده محسوب میشه و استارتاپی که به اهدافش نمیرسه و با تغییر مسیر میتونه بالاخره به موفقیت برسه؟ به نظر میاد تنها عاملی که میتونه این تفاوت رو ایجاد کنه، تیم هست.
پس شاید بهتر باشه استارتاپ رو یک تیم بدونیم نه یک محصول. خیلی از تیمها بودن که محصولات مختلفی تولید کردن که با شکست روبرو شده، مثل تیم شبکه اجتماعی Pinterest، اما در نهایت موفق شدند یک محصول موفق تولید کنند.
به هر حال ممکنه باز هم خیلیها به دلایل مختلف، استارتاپ رو یک محصول بدونند. اما به هر حال چیزی که قطعی هست اینه که تیم موفقیت یا شکست یک استارتاپ رو تعیین میکنه. پس بهتره ببینیم چه مسائلی باعث شکست یا موفقیت یک تیم میشه؟
عوامل شکست یا موفقیت یک استارتاپ چیست؟
هر کسی با جستجو در اینترنت میتونه لیستی از دلایل شکست استارتاپها رو پیدا کنه. بعضی از این موارد نتیجهی بررسیهای علمی هستند و کاملا قابل توجه. اما ما میخوایم دلایل شکست رو از دیدگاه دیگهای مورد بررسی قرار بدیم.
برای موفقیت در هر کاری باید مهارتهای لازم رو داشته باشیم. این مهارتها رو میشه به دو دسته مهارتهای نرم و مهارتهای سخت دسته بندی کرد. منظور از مهارتهای سخت، توانایی انجام کارهایی مثل برنامهنویسی، طراحی گرافیکی، تحلیل بازار و… هست. مهارتهای نرم هم مواردی مثل: توانایی انجام کار تیمی، برقرار ارتباط موثر با هم تیمیها، تفکر نظاممند و… هست.
مهارتهای سخت چه تاثیری در شکست یا موفقیت استارتاپها دارند؟
مهارتهای سخت یادگرفتنی هستند. این مهارتها رو مخصوصا در کار عملی خیلی سریعتر میشه یادگرفت. بلد نبودن این مهارتها روند توسعه و تکمیل کار رو با کندی روبرو میکنه. همین تاخیر در انجام کارها میتونه تبدیل بشه به یکی از دلایل شکست.
از طرفی نداشتن مهارتهای سخت میتونه باعث بالا رفتن هزینهها بشه. بالا رفتن هزینه و طولانیتر شدن زمان اجرای کار، باعث میشه سرمایهی اولیه قبل از رسیدن به نتیجه مطلوب به اتمام برسه و کار با شکست روبرو بشه. اما در صورتی که تیم بتونه انسجامش رو حفظ کنه و افراد تیم در کنار هم بمونن، تمام این شکستها و اشتباهات تبدیل میشه به سرمایهای ارزشمند برای ادامهی مسیر.
مهارتهای نرم چه تاثیری در شکست یا موفقیت استارتاپها دارند؟
یادگیری مهارتهای نرم به راحتی یادگرفتن مهارتهای سخت نیست. در حال حاضر خیلی از شرکتها و سازمانها یکی از ملاکهای انتخاب نیروی کار رو داشتن بعضی از مهارتهای نرم مرتبط با عنوان شغلی در نظر میگیرند. نداشتن مهارتهای نرم میتونه باعث بشه یادگیری مهارتها سخت هم با مشکل مواجه بشه.
وقتی اعضای یک تیم مهارتهای نرم نداشته باشند، احتمال اینکه نتونند در کنار هم به کار ادامه بدن بالا میره. خیلی اوقات تحلیلیهای مختلفی درباره شکست استارتاپهای مختلف (به عنوان یک محصول) رو میبینیم. این تحلیلها در اکثر مواقع به کمبود برخی مهارتهای سخت یا مهارتهای نرم اشاره دارند.
اکثر استارتاپهایی که تیمهای شکست خورده دارند از کمبود مهارتهای نرم رنج میبردند. اما این مهارتها هم قابل یادگرفتن هست و یک ویژگی هست که میتونه باعث بشه حتی با وجود نداشتن مهارتهای نرم و سخت، باز هم یک تیم به موفقیت برسه. این ویژگی برای رسیدن به موفقیت در هر کاری، مهم و ضروری هست.
خواستن، عامل کلیدی در رسیدن به موفقیت
همه دوست دارند به موفقیت برسند. از هر کسی که بپرسیم دوست داری به موفقیت برسی یا نه؟ جوابش مثبت هست. اما باید بدونیم خواستن ۳ سطح داره.
سطح اول خواستن
بیشتر افراد در سطح اول خواستن قرار دارند. کسانی که در این سطح هستند، خیلی چیزها رو میخوان اما برای رسیدن به اونها نه تلاشی میکنند نه برنامهریزی دارند. خواستن این افراد اینطوری هست که دوست دارند چیزی که میخوان رو یک شبه و بدون زحمت بهش برسند.
سطح دوم از خواستن
کسانی که در سطح دوم از خواستن هستند، برای رسیدن به هدفشون تلاش میکنند. برای رسیدن به چیزی که میخوان برنامهریزی دارند. خیلی از مشکلاتِ سر راهشون رو حل میکنند. اما در روبرو شدن با بعضی از مشکلات ممکنه به قول معروف کم بیارند.
رفتار این افراد در مواجه با شکست اینه که عوامل مختلف رو به عنوان دلیل شکست معرفی میکنند. مشکلات رو طوری مطرح میکنند که انگار قابل حل نبودند.
سطح سوم از خواستن
افرادی که در سطح سوم از خواستن قرار دارند، مفهوم منفی از شکست در ذهن ندارند. این افراد شکست رو به چشم درسی نگاه میکنن که میتونه برای ادامه بهتر راه، بهشون کمک کنه. افرادی که در سطح سوم خواسته قرار دارند، در هر شکستی پیش از هر چیزی به دنبال مشکل و اشتباهات خودشون هستند تا خودشون رو برای ادامه راه قویتر کنند.
روش عملکرد افرادی که در سطح سوم از خواستن قرار دارند، شبیه شرایطی هست که سربازها زمان جنگ در خط مقدم جبهه دارند. سربازی که در خط مقدم جبهه هست نمیتونه عقب نشینی کنه، حتی نمیتونه توقف کنه. برای این سرباز فقط و فقط یک راه وجود داره. حرکت به جلو و رسیدن به پیروزی یا مرگ.
افرادی که در سطح سوم از خواستن هستند، درست مثل سرباز خط مقدم جبهه فکر و عمل میکنند. این افراد راهی غیر از جلو رفتن و رسیدن به موفقیت برای خودشون تصور نمیکنند. در غیر اینصورت پایان کار خودشون رو نابودی میدونند.
کسانی که در سطح سوم از خواستن قرار دارند، همون افرادی هستند که یا راهی پیدا میکنند، یا راهی میسازند. توقف و شکست برای این افراد معنا و مفهومی نداره. بنابراین میتونند تمام مهارتهای لازم برای رسیدن به موفقیت رو بدست بیارند.
امیدواریم اگه هدفی در زندگی دارید، اون هدف رو به روش سربازی که در خط مقدم جبهه هست بخواید. چون فقط در این صورت هست که موفقیت شما قطعی و حتمی هست.