برای ثروتمند شدن نه تنها به سرمایه اولیه نیازی نیست، بلکه حتی با ۳۰۰ میلیون تومان بدهی هم میتوان ثروتمند شد. در این نوشته برای آموزش ثروتمند شدن، داستان واقعی زندگی یک ثروتمند ایرانی را برای شما تعریف میکنیم.
البته داستان ثروتمند شدن این کارآفرین جوان و موفق از ۳۰۰ میلیون تومان بدهی شروع نشد بلکه از ورشستگی پدرش آغاز شد.
ورشکستگی پدر، قدم اول برای شروع موفقیت
ورشکستگی یکی از اتفاقاتی است که میتواند به هر خانوادهای صدمه بزند. اما چطور این اتفاق تبدیل به شروع مسیر موفقیت یک انسان میشود؟ بعد از ورشکستگی پدر، داراییهای خانواده برای پرداخت بدهیها فروخته شد.
بعد از پرداخت تمام بدهیها در سال ۱۳۷۶، مبلغ ۲ میلیون تومان برای خانواده باقی ماند. تصمیم بر این شد که با این پول ماشینی برای پسر خانواده که ۱۹ سال سن داشت خریده شود و انتخاب این پسر ۱۹ ساله، اولین نکته برای آموزش ثروتمند شدن بود.
با ۲ میلیون تومان در سال ۷۶ دو گزینه برای خرید ماشین وجود داشت. پیکان و رنو ۵. قطعا برای یک جوان ۱۹ ساله در آن سال، رنو ۵ گزینهی راضی کنندهتری بود اما جوان ۱۹ سالهی داستان ما، پیکان را انتخاب کرد.
چرا که با پیکان میتوانست مسافرکشی و کسب درآمد کند یعنی بین ظاهر بهتر و رفاه بیشتر و کسب درآمد، بدست آوردن پول از همین دارایی اندک باقی مانده را انتخاب کرد. درآن زمان او دانشجو بود و در کنار تحصیل، مسافرکشی هم میکرد و درآمد خوبی هم از این راه داشت.
نکتهای برای آموزش ثروتمند شدن: خرید سرمایه به جای بدهی و استفاده از هر فرصتی برای پول درآوردن. افرادی که ذهن ثروتمند دارند، به جای اینکه پول را خرج نیازها و خواستههای خود کنند، از پول برای کسب ثروت استفاده میکنند. انتخاب پیکان برای کسب درآمد، نشانهی ثروتمند بودن ذهن است.
اولین ورشکستی، اولین درس زندگی برای ثروتمند شدن
بعد از مدتی مسافرکشی، با وجود اینکه درآمد به نسبت خوبی هم داشت، تصمیم میگیرد این کار را رها کند چرا که با روحیات او سازگار نبود. به همین دلیل تصمیم میگیرد ماشیناش را بفروشد و به کمک یکی از دوستان خود یک ساندویچی راهاندازی میکند.
راهاندازی این ساندویچی و شکستی که در پی داشت، تبدیل به اولین درس بزرگ برای او میشود. در راهاندازی این کسب و کار، به زمان خوابِ سرمایه یا اصطلاحا دورهی خاک خوردن توجه نمیکنند، همین مسئله باعث میشود پیش از اینکه به سوددهی برسند، تمام سرمایهی خود را از دست بدهند.
درس گرفتن از شکستها
پس از اینکه در ساندویچی موفق نبود متوجه شد که شروع هر کسب و کار نیازمند سرمایهای است و تصمیم گرفت به سراغ کاری برود که سرمایهی زیادی نیاز نداشته باشد.
پس بوفهی یک مدرسه را برای فروش خوراکی به دانش آموزان اجاره کرد. این کار باعث میشد هزینهی اجاره مغازه و دکوراسیون که مبلغ قابل توجهی است را پرداخت نکند.
میزان درآمدش خوب بود و تصمیم گرفت دو بوفهی دیگر را هم اجاره کند، اما با رسیدن فصل تابستان و تعطیلی مدارس تصمیم گرفت کار دیگری را پیدا کند.
شناسایی فرصت و کسب تجربیات جدید
تجهیزات اداری شرکت پدر که به خاطر ورشکستگی گوشهای از حیاط جا خوش کرده بودند، او را به فکر کار انداخت، دستی به سر و گوش این وسایل کشید و بعد از تعمیر و رنگ کردن، آنها را برای فروش در روزنامه آگهی کرد.
این کار باعث شد تا 400 هزار تومان در چند ساعت بدست آورد، همین اتفاق باعث شد به فکر کار جدید بیافتد. ایدهی جدید این بود: خرید لوازم کهنهی اداری، تعمیر و نوسازی آنها و فروش با قیمتی بالاتر.
نکتهای برای آموزش ثروتمند شدن: در زندگی همهی ما فرصتهایی وجود دارد. باید با مثبت اندیشی این فرصتها را شناسایی کنیم تا بتوانیم از آنها استفاده کنیم. شانس همان فرصتی است که برای همه وجود دارد، بعضیها آن را میبینند و دیگران به آنها خوششانس میگویند، بعضیها آن را نمیبینند و به خود بدشانس میگویند.
اشتباه بعدی باعث به وجود آمدن بدهی ۳۰۰ میلیون تومانی و به زندان افتادن او شد، البته بهتر است به جای اشتباه بگوییم، درس بعدی برای قویتر شدن و موفقتر شدن.
زندان و بدهی 300 میلیونی
خرید و فروش وسایل اداری دست دوم باعث شد کمکم چند کارگاه تولید لوازم اداری و چند فروشگاه زنجیرهای برای فروش آنها راه اندازی کند، روند فروش و تولید خوب بود تا اینکه به خاطر محاسبه نکردن دقیق حساب و کتابها ورشکستگی دوم اتفاق افتاد.
این ورشکستگی نه تنها باعث شد سرمایهی خود را از دست دهد، بلکه ۳۰۰ میلیون تومان و تعداد زیادی طلبکار برای او باقی گذاشت. این بدهی سنگین باعث شد او برای اولین بار به زندان برود اما همین زندان رفتن فرصت جدیدی بود برای رسیدن به درآمد میلیاردی!
تبدیل شدن زندان به فرصت جدید
زندانی شدن به خاطر بدهی سنگین اتفاقی است که میتواند کمر هر کسی را در زندگی خم کند، اما افراد موفق تهدیدها را در زندگی به فرصت تبدیل میکنند. او در زندان به جای افسوس خوردن، درگیر شدن با احساسات بد و منفی بافی، رویا پردازی میکند.
از فرصت آرامش و دوری از دغدغههای بیرون برای فکر کردن به رویاهای خود استفاده کرده و مطمئن است که هیچ چیز نمیتواند مانع او برای رسیدن به رویاهایش شود. همین روحیهی قوی در او باعث میشود بتواند از شاکیان رضایت بگیرد.
در ملاقاتی که با شاکیان خود دارد، به آنها میگوید حتی اگر شما دست از سر من بردارید من دست از سر شما برنمیدارم و شک نداشته باشید که هر طور شده بدهی شما را پرداخت میکنم. روحیه و لحن مطمئن او بدهکاران را راضی میکند که فرصتی به او برای پرداخت بدهیها بدهند.
نکتهای برای آموزش ثروتمند شدن: نقطهی پایان و شکست واقعی را خود ما با افکار و احساساتمان تعیین میکنیم، شکست برای خیلیها نقطهی پایان و برای افراد موفق سکوی پرتاب است. به همین دلیل است که ان ال پی (برنامهریزی عصبی کلامی) میگوید: شکستی وجود ندارد، هر آنچه هست بازخورد است.
ایدهای خلاقانه و شروع روزهای خوب
بعد از راه انداختن چند کار کوچک دیگر و بدست نیاوردن موفقیت مورد نظر، سفری به چین میکند و در آن جا خوردن یک آبمیوه، جرقهی یک ایدهی جدید را در ذهن او روشن میکند. ایدهای که بعدها او را تبدیل به مالک و بنیانگذار برند آیس پک میکند.
بله جوان این داستانِ واقعی، بابک بختیاری یکی از ثروتمندترین مردان ایران است، او ایدهی آیس پک را از ظرف آبمیوهای که در چین خورده بود میگیرد. یکی از دوستاناش دستگاه تولید آن ظروف را وارد ایران میکند و به جای آبمیوه، بستنی در این ظرفها ارائه میشود.
البته تنها این فکر باعث موفقیت برند آیسپک نشد، چند عامل دیگر هم در موفقیت این برند و راهاندازی بیش از ۱۰۰ شعبه در ۶ ماه سهیم بودند:
- انتخاب محل اولین فروشگاه: شاید انتخاب اولین فروشگاه آیس پک بین دو بستنی فروشی بزرگ و معروف ریسک بود اما فرصت بیشتر دیده شدن را برای محصول جدید بابک بختیاری فراهم میکرد.
- دکوراسیون و ظاهرِ متفاوت فروشگاه: یک دکوراسیون متفاوت که باعث شد شکل تازهای برای رقابت انجام شود.
- نام متفاوت، لوگوی جذاب: ایدهی جدید با یک طراحی نو شروع شد. درمیان اسم های سنتی نام آیس پک به عنوان نامی جدید معرفی شد تا مردم بیشتر برای خرید این محصول جدید ترغیب شوند.
- نحوهی بازاریانی جسورانه: در شروع کار، برای جذب مشتری بیشتر به رانندگان ماشینهای پارک شده در اطراف آن جا، بستی رایگان داده میشد، همین باعث میشد مردم با یک محصول جدید که اسمی خارجی و لوگوی جذابی داشت آشنا شوند. دکوراسیون متفاوت مغازه هم بیشتر باعث میشد که برای ورود به مغازه و کسب یک تجربهی جدید وسوسه شوند.
آموزش ثروتمند شدن و نکات آن
خلاقیت نقش مهمی در شروع یک کسب و کار موفق دارد، کسب وکارهایی موفق هستند که ابتدا ایدهی خوبی داشته باشند
اکثر مردم اعتقاد دارند خلاق بودن یعنی انجام کارهای فوق العاده اما همین کار بابک بختیاری نمونهی بارز خلاقیت است. خلاقیت یعنی متفاوت دیدن و خلق یک چیز جدید. شاید هزاران نفر دیگر هم آن آبمیوه را خورده باشند یا ظرف آن را دیده باشند اما یک نفر در این میان با استفاده از خلاقیت خود توانسته ازآن به خوبی الگوبرداری کند.
ریسک کردن و نترسیدن عامل دیگر موفقیت بابک بختیاری است، خروج از ناحیهامن برای رسیدن به موفقیت ضروری است. اکثر افراد به همان درآمدی که از پیکان بدست میآورند راضی هستند و ریسک انجام کارهای جدید را نمیپذیرند. فراموش نکنیم، برای بدست آوردن چیزهایی که نداریم، باید کارهایی بکنیم که انجام ندادهایم.
نکتهی بعدی شناسایی فرصتها و استفاده از فرصتهاست. برای ثروتمند شدن باید بتوانید فرصتها را روی هوا بزنید. علاوه براین برای استفاده از این فرصتها باید توانایی لازم را داشته باشید، بابک بختیاری این تواناییها را به لطف شکستهایی که خورده بود بدست آورد.
نکتهی دیگر، داشتن ذهن ثروتمند و پول درآوردن بدون سرمایه است. اکثر آدمها تصور میکنند برای ثروتمند شدن باید پول و سرمایهی اولیه داشت اما همانطور که دیدید، داستان موفقیت و ثروتمند شدن بابک بختیاری از ورشکستگی پدرش و انتخاب درست بین پیکان (پول درآوردن) و رنو ۵ (تفریح و سرگرمی) شروع شد.
راه رسیدن به ثروت و موفقیت برای هیچ کس بنبست نیست، فقط باید حرکت در این مسیر را بیاموزید.
گروه آموزشی پژوهشی فرشید پاکذات