0
02143000313

انسجام مغز و قلب

هنگامی که ما به دنبال توسعه فردی و موفقیت هستیم، متوجه می شویم که باید از انرژی های ذهن(مغز) و احساسات(قلب) خود به صورت منسجم استفاده کنیم. انسجام مغز و قلب به ما انرژی و توانایی انجام کارهای به ظاهر غیرممکن را می‌دهد.

چه زمانی  مغز و قلب منسجم کار می‌کنند

انسجام در مغز و قلب زمانی اتفاق می‌افتد که هر آنچه در مغز و ذهن شما به صورت فکر جریان دارد، در قلب به شکل احساسات جاری شود. زمانی که برای تحقق هدفی در زندگی شروع به استفاده از مغز خود می‌کنید، باید قلب و احساسات خود را نیز با حداکثر توان به فعالیت وادارید.

این کار میدانی به دور هاله  شما ایجاد می‌کند که برای شما مانند یک موتور خلق عمل خواهد کرد. اگر چه تئوری این موضوع به نظر ساده می‌آید. اما ایجاد انسجام قلب و مغز کار بسیار مشکلی است.

شروع تکانش و ایجاد باور جدید

اولین دلیل برای اینکه شاید نتوانید به انسجام برسید، تازگی این عمل می‌باشد. ایجاد هر عادتی در شروع مشکل خواهد بود و ما عموما در زندگی خود فقط در مواقعی که مقدار زیادی احساسات بد و یا بالعکس تجربه می‌کنیم که اغلب به خاطر عامل بیرونی است از انسجام مغز و قلب بهره می‌گیریم.

در حالی که اکنون باید بیاموزید به صورت آگاهانه و به دفعات زیاد از این انسجام به نفع خود و در راستای یک نیت و هدف مشخص استفاده کنید.

انسجام مغز و قلب

دومین مانع مهم در ایجاد انسجام مغز و قلب: ترس از ناشناخته‌ها

دلیل دیگر ترس از ناشناخته ها است. وقتی هدفی بزرگ برای خود تعیین می کنید، به این معناست که باید دنیای جدیدی در اطراف شما شکل بگیرد تا به چیز جدیدی دست پیدا کنید.

دنیای حال حاضر شما فقط برای همین تجربه هایی که داشته‌اید، کافی بوده و برای اهداف متفاوت به دنیای جدید و ناشناخته‌ای نیاز دارید. اما این تجربه‌ها و دنیای جدید برای بسیاری از ما دلهره آور است زیرا  به جهان کنونی که شامل، افراد، اشیا، شغل و بدن فعلی می‌باشد، عادت کرده‌ایم.

انسان‌ها به خاطر غریزه بقای خود همیشه از تغییرات فراری هستند و این موضوعی است در ایجاد انسجام بین مغز و قلب باید از آن به خوبی آگاه باشیم.

هنگامی که قدرت ذهن و احساسات ما با یک هدف متحد می‌شوند، ما را قادر می سازند تا از ذخایر عظیم انرژی و خلاقیت درونی بهره ببریم که در آن ایده ها، خلاقیت و ادراکات جدید فراوان است.

وقتی این قدرت‌ها به طور هماهنگ کار می‌کنند، ممکن است احساس کنیم که هنگام کار برای اهداف نیروهای جادویی به ما کمک می‌کنند.

ما ممکن است افزایش همزمانی را در تجربه های روزمره خود تجربه کنیم زیرا به نظر می‌رسد همه چیز راحت تر پیش می‌رود و به نفع ما عمل می‌کند. این حس کمک گرفتن از سوی نیروهای داخلی و خارجی ریشه چیزی است که از آن به عنوان قانون جذب یاد می‌شود.

انسجام مغز و قلب

این قانون ایده بنیادی را بیان می‌کند که وقتی سیگنال به اندازه کافی قدرتمند از انسجام مغز و قلب خود ساطع می کنیم، نیروهایی در جهان های انرژی وجود دارند که می توانند انتقال ناشی از میدان انرژی ما را تشخیص دهند و به ما در موفقیت کمک کنند.

انسجام مغز و قلب می‌تواند قدرت های باور، ایمان و امید را در نیات و اهداف زندگی ما ایجاد کند که می‌تواند در سراسر وجود ما گسترده شود و به عنوان یک درخشش نورانی در میدان انرژی ما ظاهر شود. این تشعشع به عنوان رازی در قانون جذب بیان می‌شود.

وقتی قلب و ذهن ما به طور هماهنگ کار می کنند، میدان قدرت امیدها و خواسته های ما – که در واقع مسئول انتقال انرژی به جهان های انرژی هستند – بزرگ می شود. این به این دلیل است که سیگنال های قلب و مغز ما با هم ترکیب می‌شوند و قدرتی بیشتر از مجموع اجزای آن تولید می‌کنند.

عدم انسجام مغز و قلب

هنگام فعالیت منسجم مغز و قلب قدرت بسیار بیشتری نسبت به زمانی که یکی از آنها بیش از حد کار کند باشد و از تعادل خارج شود،به دست می آوریم.

اگر این دو سیستم قدرتمند در جهت‌های مختلف حرکت کنند، می‌توانند پیشرفت ما را متوقف کنند. هنگامی که این اتفاق می افتد، این دو نیروی قدرتمند می توانند یکدیگر را خنثی کنند. تناقض درونی، آسیب و سردرگمی ایجاد کرده و ما را از تحقق رویاها و رسیدن به موفقیت باز می‌دارد.

 انواع خاصی از احساسات وجود دارد که هر کدام را به دلیلی تجربه می‌کنیم و تاثیر هر کدام بر میدان انرژی ما متفاوت است. می‌توان از مغز برای آموزش احساسات استفاده کرد و به ما کمک خواهد کرد آنچه را که می‌خواهیم درک کنیم و به دست آوریم.

انرژی عاطفی سوخت ارزشمندی است که می‌تواند هدر رود یا برای شارژ کردن زندگی‌مان استفاده شود و به ما قدرتی بدهد تا سرنوشتی را که واقعاً آرزوی آن را داریم شکل دهیم.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *