باور از موضوعاتی است که توانایی هدایت و کنترل زندگی ما را دارد. باور روی شکلگیری منطق ما اثر دارد. حال اگر با کسی مواجه شویم که باورهای محدود کننده داشته باشد چگونه میتوانیم به باورهای آن فرد نفوذ کنیم و باورش را تغییر دهیم؟
در این مقاله ابتدا درباره باورهای محدود کننده توضیحاتی را ارائه میدهیم و سپس روشهای شناسایی باورهای محدود کننده را آموزش میدهیم و در نهایت توضیح میدهیم چطوری میشود به باورهای محدود کننده دیگران نفوذ کرد و آنها را تغییر داد.
کدام باورها برای ما محدودیت کنندهاند؟
باورها چهارچوبهای مرجعی هستند که بایدها و نبایدها، درست و غلطها و مسیر فکر و زندگی ما را ترسیم میکنند. یکی از رایجترین انواع باورهای محدود کننده باورهایی میباشند که از تعمیم بهره میگیرند. تعمیم یکی از مهمترین فیلترهای ذهنی ما میباشد. فیلترهای ذهنی عواملیاند که بر روی پردازش اطلاعات در ذهن ما اثر میگذارند و به همین دلیل در شکلگیری باورها تاثیر مستقیم دارند.
پیشنهاد میکنیم برای دریافت اطلاعات بیشتر از شکلگیری باورها حتما مقاله «شکلگیری باورها از دیدگاه ان ال پی» را مطالعه کنید. برای مثال وقتی میگوییم: «دست فرمون همهی خانمها خوب نیست» ذهن ما از فیلتر ذهنی تعمیم استفاده میکند. یعنی ممکن است ما تعدادی رانندهی خانم را دیده باشیم که دست فرمان بدی داشتهاند، اما هماکنون این مسئله را به تمام خانمهایی که رانندگی میکنند تعمیم میدهیم. حال برای اینکه در باورهای محدودکننده دیگران نفوذ کنیم باید ابتدا باورهایی که نتیجهی تعمیم هستند را شناسایی کنیم.
چطور باورهای محدود کننده که نتیجه تعمیم هستند را شناسایی کنیم؟
معمولا باورهای محدود کننده که حاصل تعمیم هستند دو ساختار مشخص دارند.
۱- باورهایی که به معنای اشاره دارند
برای مثال وقتی فردی میگوید: «آدمهای اخمو بداخلاق هستند». در واقع جمله این معنی را میرساند که: اخمو بودن به معنای بد اخلاقی است. یعنی با دیدن یک یا چند شخص که اخمو و بداخلاق بودند به این نتیجه رسیدهایم که همهی آدمهای اخمو بداخلاقاند. این یعنی تعمیم.
۲- باورهایی که به علت اشاره دارند
به عنوان مثال اگر کسی بگوید: «همیشه وقتی لباس کم بپوشی سرما میخوری»، میتوانید متوجه شوید که این فرد یک باور محدود کننده دارد. زیرا که علت سرما خوردن را فقط در کم لباس پوشیدن میداند. این هم یک نوع از تعمیم میباشد. در این حالت فرد کم بودن لباس را به تمام علتهای سرماخوردگی تعمیم داده در حالی ممکن است علتهای دیگر هم برای سرماخوردگی وجود داشته باشد.
بعد از اینکه باورهایی را که محدود کننده بودند را شناسایی کردیم نوبت به آن میرسد که یک راه نفوذ در باورهای دیگران پیدا کنیم و آنها را تغییر دهیم.
چطور به باورهای محدود کننده دیگران نفوذ کنیم و آنها را تغییر دهیم؟
یکی از بدترین کارهایی که میتوان برای نفوذ به باورهای دیگران انجام داد این است با او وارد بحث یا مشاجره شویم. این کار نه تنها مثبت نیست بلکه باعث ایجاد نتیجهای بالعکس میشود و آنها را در برابر نفوذ ما مقاومتر میکند. اما راه حل درست چیست؟
مثال نقض
باید کاری انجام دهیم که در قدم اول فردی که باورهای محدود کننده دارد دچار تردید بشود. برای ایجاد تردید بهترین راهکار استفاده از مثال نقض است. اینجور که شخصی میگوید: «رانندگی همهی خانمها خوب نیست»، میتوانیم به جای بحث کردن به او بگوییم: «یعنی هیچ رانندهی خانمی وجود ندارد که خوب رانندگی کند؟» یا میتوانیم به رانندههای خانمی که در مسابقات رانندگی شرکت میکنند اشاره کنیم.
چرا مثال نقض برای نفوذ در باورهای محدود کننده دیگران موثر است؟ زیرا ما با دیدن چند نمونه محدود، یک موضوع را تعمیم میدهیم. بنابراین اگر یک نمونه نقض دربرابر نمونههایی که در ذهن ماست قرار بگیرد، عملا پایههای آن باور سست میشود. در واقع این باورها یک نقشه ذهنی برای فرد ساخته و شما با مثال نقض، فرد را متوجه میکنید که نقشه ذهنیاش با واقعیت فرق دارد. البته همهی آدمها نقشههای ذهنی خودشان را دارند و برای موفقیت باید سعی کنند آن نقشه ذهنی را گسترش دهند.
البته دقت داشته باشید، در صورتی که مثال نقضی برای یک باور پیدا کردیم، آن مثال نقض نمیتواند غلط بودن ساختار کلی آن باور را به راحتی اثبات کند. اما یقینا میتواند عمومیت دادن آن باور را زیر سوال ببرد. یعنی در مثال رانندگی خانمها، آوردن مثال نقض، اثبات نمیکند که رانندگی خانمها اصلا بد نیست. بلکه بد بودن رانندگی همه خانمها را رد میکند. یعنی همچنان این احتمال که رانندگی خیلی از خانمها میتواند بد باشد سر جای خود باقی میماند.
امیدواریم از این به بعد در بحثهایی که با دیگران دارید بتوانید باورهای محدود کننده آنها را شناسایی کنید و با نفوذ به باورهای آنها بتوانید کمک زیادی کرده باشید.