در فرهنگ ایرانی والدین همیشه بچه دار شدن را به معنای شیرینتر شدن زندگی میدانند، احتمالا شما هم شما این موضوع را شنیدهاید.
در این مقاله به موضوع تاثیر بچه دار شدن در زندگی میپردازیم و اینکه تا چه حد توصیهی والدین میتواند در این موضوع درست باشد.
بچه دار شدن میتواند تا حدی روی زندگی زوجین اثر بگذارد. اما این اثر نه عمیق است و نه دائمی. با تولد بچه، صرفا روال عادی زندگی، که تا قبل از آن پر تنش بوده، تغییر میکند. بنابراین تولد بچه فقط باعث میشود تفاوتها و تضادها، برای مدتی فراموش شود. در واقع بچه دار شدن هیچ مشکلی را حل نمیکند، صرفا مشکلات برای مدتی فراموش میشوند.
اگر برای حل مشکلات و رسیدن به زندگی شیرین که نتیجهی یک ازدواج موفق است، تصمیم گرفتهاید که بچهدار شوید، باید به این نکته هم توجه کنید که کودکان دوست ندارند والدینشان از هم جدا شوند. اما یک زندگی مشترک بد، فرزندان ما را تبدیل به فرزند طلاق میکند.
چه نوع زندگیهایی حتی با بچه دار شدن به جدایی ختم میشود؟
بچه دار شدن معمولا روی زندگیهای که زوجین با هم توافق دارند، تاثیر مثبت میگذارد. اما در صورتی که زوجین با هم توافق نداشته باشند، زندگی چندان دوامی ندارد. معمولا زندگیهایی حتی با ورود بچه به جدایی ختم میشوند که آرزوهای شخصی زوجین در راستای رفاه خانوادگی نیست. مثلا پدری که برای خرید خودرو مورد علاقهاش هزینه میکند اما زیر بار مسئولیت تامین نیازهای اولیه خانواده نمیرود یا برای تامین آنها اشتیاقی ندارد.
این زندگیها معمولا با دعوا و جر و بحث همراه است. البته دعواهای جزیی و گاه به گاه مسئلهای طبیعی است و باعث نگرانی نمیشود. وجود این دعواها در ابتدای هر ازدواجی کاملا طبیعی به حساب میآید. طبیعی است که دو نفر با تفاوتهای فردی و خانوادههای متفاوت برای سازگار شدن با هم به زمان نیاز دارند.
اما زمانی که تفاوتها بین زن و شوهر تبدیل به شکاف شود، مسئله جدی میشود. در واقع شکافهای بین زن و شوهر میتواند به اختلافات دائمی تبدیل شود، مگر به دنبال درمان باشند. حالا باید این سوال را از خود بپرسید که آیا این شکافها با بچه دار شدن و ورود فرزند به زندگی، حل میشود؟ شاید نوزاد حواس والدین را پرت کند، اما دیر یا زود فشارهای جدیدی همراه با نگرانی برای فرزند نورسیده دوباره آغاز میشود.
برای ازدواجی موفق، با عینک گذشته به امروز نگاه نکنیم
در گذشته وظیفه هر یک از زوجین به سادگی تعریف میشد. مثلا در گذشتههای دور در بسیاری از جوامع، وظیفه زن فقط به دنیا آوردن فرزند بود. در جوامع مختلف برای مردان هم وظایف سادهای به عنوان همسر تعریف میشد. اما مردان و زنان امروزی با استقلال فردی رشد میکنند. بنابراین هر یک از زوجین آرزوهای فردی خود را دارند.
بسیاری از مشکلات از همین آرزوهای فردی ایجاد میشود. البته منظور این نیست که بعد از ازدواج باید آرزوهای فردی را فراموش کرد. اما برای داشتن خانواده متعادل زن و مرد باید از «من» تبدیل به «ما» بشوند. یعنی باید بتوانند از بسیاری آرزوهای فردی خود به خاطر منافع خانواده بگذرند. زیرا خانواده، برای رشد و موفقیت نیازمندیهایی دارد. شاید ما نتوانیم هم به آرزوهای شخصی خود بپردازیم و هم نیازهای خانواده را تامین کنیم. یا شاید بعضی اوقات آرزوهای شخصی ما برخلاف منافع خانواده باشد. در چنین شرایطی باید بتوانیم منافع خانواده را به آرزوهای شخصی خود ترجیح دهیم.
در انتها به یاد داشته باشیم که بچه دار شدن مسئولیت جدید و بزرگی را به مسئولیتهای زندگی مشترک اضافه میکند. بنابراین اگر زوجین درگیر آرزوهای شخصی خود باشند، یا به هر دلیل دیگری به زندگی مشترک پایداری نرسیده باشند، بچه دار شدن میتواند شرایط زندگی مشترک را بدتر کند.
بچه دار شدن در شرایط ناصحیح، عملی بیرحمانه است. چون کودک یک اسباب بازی بیمصرف نیست.
گروه آموزشی پژوهشی فرشید پاکذات